افسردگی پس از سکته مغزی چیست و چگونه می توان با آن مقابله کرد؟ | توضیح داد


من اخیراً بعد از اینکه دوستم با من تماس گرفت تا با پدرش که اخیراً دچار سکته مغزی بزرگ شده بود، به خانه اش رفتم. در طول تعاملم، متوجه شدم پدر دوستم مکرراً در حال شکستن است. او معتقد بود که سربار پسرش شده است.

تعریف فعلی سازمان جهانی بهداشت از سکته مغزی عبارت است از ایجاد سریع علائم بالینی اختلال کانونی (یا کلی) در عملکرد مغز، که بیش از 24 ساعت طول بکشد یا منجر به مرگ شود، بدون هیچ علت ظاهری به جز منشاء عروقی.

کلمه “سکته مغزی” اولین بار توسط ویلیام کول در مقاله ای در سال 1689 با عنوان “مقاله فیزیکی-پزشکی در مورد فرکانس های دیررس آپپلکسی ها” به پزشکی معرفی شد. قبل از کول، اصطلاح رایجی که برای توصیف صدمات مغزی غیرتروماتیک بسیار حاد استفاده می‌شد «آپوپلکسی» بود. در حدود 400 سال قبل از میلاد با بقراط آغاز شد.

سکته مغزی با عوارض عصبی روانی قابل توجهی از جمله اختلالات شناختی، زوال عقل، تغییر شخصیت و اختلالات خلقی همراه است. ناتوانی ناشی از سکته مغزی ترکیبی از تظاهرات جسمی، ذهنی و عاطفی است. ویژگی‌های عصب‌روان‌پزشکی ممکن است نتیجه آسیب‌های وارد شده به مغز باشد یا ممکن است تابعی از واکنش فرد به نقص‌هایی باشد که بر آنها تحمیل شده است.

رابرت گاوپ، یکی از شاگردان روانپزشک مشهور آلمانی امیل کراپلین، اولین کسی بود که اشکال افسردگی مرتبط با آنچه او «بیماری تصلب شرایین مغز» نامید، توصیف کرد. بعدها، مارتین راث ارتباط بین بیماری آترواسکلروتیک و افسردگی را پیشنهاد کرد و در سال 1977 MF Folstein نشان داد که افسردگی در بین بازماندگان سکته مغزی به طور قابل توجهی شایع تر است.

ویژگی های بالینی افسردگی پس از سکته مغزی چیست؟

دلایل متعددی در پیدایش افسردگی پس از سکته وجود دارد. آنها شامل محل سکته مغزی، عوامل ژنتیکی، در دسترس بودن حمایت اجتماعی و عوامل شخصیتی هستند. شروع ناگهانی ناتوانی ممکن است باعث واکنش عاطفی شود. آسیب مغزی و تغییرات عصبی شیمیایی ممکن است تغییراتی در خلق و خو ایجاد کند. افسردگی پس از سکته در نتیجه سکته مغزی به شدت با اختلال در فعالیت های زندگی روزمره مرتبط است. فرد ممکن است سابقه خانوادگی افسردگی داشته باشد یا ممکن است یک دوره افسردگی قبل از سکته داشته باشد.

هنگام تشخیص افسردگی پس از سکته مغزی، پزشک باید سایر آسیب شناسی هایی را که ممکن است شبیه افسردگی باشد را رد کند. برخی از علائم سکته مغزی در بیماران بستری در بیمارستان با علائم افسردگی از جمله کاهش وزن، خستگی و تغییر الگوی خواب همپوشانی دارند. پزشک باید به دنبال علائم دیگری مانند دیسفوری، از دست دادن لذت در فعالیت‌های لذت‌بخش قبلی (بی‌هذایی)، احساس گناه یا بی‌ارزشی، اختلال در تمرکز، ناتوانی در تصمیم‌گیری و افکار خودکشی باشد. مشکلات گفتاری در حدود 30 درصد از بیماران سکته مغزی رخ می دهد که یک چالش بزرگ برای تشخیص دقیق افسردگی در بیماران سکته مغزی است.

سیستم های طبقه بندی، در حالی که از کامل بودن فاصله دارند، معیارهای خاصی برای تشخیص افسردگی پس از سکته مغزی دارند. به عنوان مثال، DSM-5 افسردگی پس از سکته مغزی را به عنوان یک اختلال افسردگی ناشی از یک بیماری پزشکی دیگر توصیف می کند. این به عنوان “دوره برجسته و مداوم خلق افسرده یا کاهش قابل توجه علاقه و لذت در تمام یا تقریباً همه فعالیت هایی که در تصویر بالینی غالب است” تعریف می شود. همچنین، اختلال افسردگی باید «پیامد پاتوفیزیولوژیک مستقیم یک وضعیت پزشکی دیگر» باشد.

یک مطالعه در سال 2014 فراوانی افسردگی پس از سکته مغزی را 31 درصد تخمین زد. در واقع، در حالی که بسیاری از مطالعات دیگر تخمین‌های متفاوتی را تهیه کرده‌اند، اکثریت آن‌ها شیوعی در حدود 30 درصد را نشان می‌دهند. جنسیت یک عامل خطر مهم برای افسردگی پس از سکته مغزی نیست، اگرچه برخی از مطالعات جنسیت را به این صورت شناسایی کرده اند.

افسردگی پس از سکته چگونه درمان می شود؟

درمان افسردگی پس از سکته مغزی باید به طور ایده آل شامل پارادایم های بیولوژیکی، روانی، اجتماعی و توانبخشی باشد. چنین مراقبت های جامع و جامعی ممکن است همیشه در محیط های محدود به منابع امکان پذیر نباشد.

مطالعات کوچک اثربخشی درمان شناختی رفتاری را در کاهش علائم افسردگی در بیماران سکته مغزی نشان داده است. برخی از مطالعات فناوری های جدیدی مانند واقعیت مجازی را در نظر گرفته اند و اثرات مفیدی را برای افراد مبتلا به افسردگی پس از سکته گزارش کرده اند.

درمان فعال‌سازی رفتاری مبتنی بر طولانی‌شدن فراوانی رویدادهای خوشایند و لذت‌بخش است و این امر نتایج امیدوارکننده‌ای را نشان داده است. به طور مشابه، خاطره درمانی، که به طور معمول در زوال عقل به کار می رود، شامل یادآوری رویدادهای برجسته زندگی و خاطرات لذت بخش برای افزایش تعلق است. محققان نشان داده اند که می تواند بار علائم افسردگی پس از سکته را کاهش دهد. روش‌های تحریک مغز، مانند تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال مکرر (rTMS) و تحریک جریان مستقیم ترانس جمجمه‌ای (tDCS) در میان سایر موارد، در تسکین افسردگی پس از سکته مغزی نیز موثر هستند.

در کنار مداخلات فوق الذکر، روانپزشکان از داروهای ضد افسردگی نیز برای درمان افسردگی پس از سکته استفاده می کنند. شواهد کافی و قابل اعتمادی وجود دارد که نشان می دهد این داروها می توانند این بیماری را به طور موثر درمان کنند. اما هنگام انجام این کار، روانپزشک باید به دقت نوع داروی ضدافسردگی تجویز شده را در نظر بگیرد و به طور مرتب فرد را تحت نظر داشته باشد.

روانپزشک همچنین باید مزایا و خطرات احتمالی را قبل از شروع درمان ضد افسردگی در افراد مبتلا به افسردگی پس از سکته، مورد بحث قرار دهد. همچنین شواهدی مبنی بر شروع پیشگیرانه درمان ضد افسردگی در بیماران سکته مغزی برای جلوگیری از شروع افسردگی وجود دارد.

سکته مغزی یک بیماری شایع است که با عوارض قابل توجهی همراه است. یکی از عواقب رایج سکته مغزی، بروز افسردگی پس از سکته مغزی است. در صورت عدم درمان، افسردگی پس از سکته می تواند منجر به کیفیت پایین زندگی و آسیب بیشتر به زندگی فرد شود.

با رویکردهای درمانی مناسب، بهبود کامل علائم افسردگی امکان پذیر است. بیمارستان‌های آماده برای سکته مغزی و پزشکان سکته مغزی باید از نزدیک با روان‌پزشکان اعصاب همکاری کنند تا نتایج بهتری برای بیماران فراهم کنند.

انگ و عدم آگاهی در مورد افسردگی پس از سکته می تواند باعث شود که بیماران بیش از حد مورد بررسی قرار گیرند و در عین حال تحت درمان قرار نگیرند. مداخلات زیست‌شناختی، روان‌شناختی و اجتماعی مبتنی بر شواهد ارائه‌شده توسط روان‌پزشکان می‌تواند کیفیت زندگی بیماران را بسیار بهبود بخشد. تعبیر “پیشگیری بهتر از درمان است” باید به راحتی در مورد سکته مغزی و افسردگی پس از سکته به کار رود.

دکتر آلوک کولکارنی یک متخصص مغز و اعصاب مداخله ای ارشد در انستیتوی سلامت روان و علوم اعصاب ماناس در هابلی در کارناتاکا است. او بورسیه IMH مارشال در اختلالات خلقی را از دانشگاه بریتیش کلمبیا، ونکوور دریافت کرد.